در چند دهه اخیر غالبا در برخی از
جرائد و نشریات انگلیسیزبان و نیز در پارهای مکاتبات رسمی و غیر رسمی دولتی،
دیده میشود که نام و عنوان زبان فارسی را، که از آغاز آشنایی غرب با ایران
همواره به صورتهایی از شکل یونانی «پرسیس» (Persis) و
پرسیکوس(persicus) بوده است تغییر داده، به جای «پرشن» (Persian) و «پرشن لنگویج» (Persian Language)، صورت رایج آن در ایران، یعنی «فارسی
لنگویج» را به کار میبرند!
تغییر این نام و عنوان شناخته شده و
تاریخی آن، که صورتهای مختلف آن از بیش از دوهزار و پانصد سال پیش در نوشتههای
تاریخی و در شعر و ادب مردم اروپا مأنوس و معروف بوده است، ظاهرا در سالهای بعد
از جنگ جهانی دوم در امریکا رواج گرفت، و امروز بهتدریج به زبانهای اروپایی
دیگر نیز راه مییابد و بیم آن میرود که تا چند دهه دیگر لفظ «پرشن»، و «پرس» و
«پرسان» و
اشکال دیگر آن بهکلی از زبانهای مغربزمین بیرون رود.
هرچند که مردم
این مرز و بوم از دیرباز خود را به تلفظهای خاص هر محل، «ایرانی» و زادگاه خود
را ایران مینامیدند، از نیمههای هزاره اول پیش از میلاد در مغربزمین و نزد
یونانیان آن روزگار، این سرزمین به «پرسیس» (Persis) و مردم و زبانِ مردم آن به
«پرسیکوس» (Persicus) معروف بودهاند. گرچه این نام در اصل به ناحیه فارس
در شمال خلیج فارس و به مردم آن تعلق داشت، ولی چون یونانیان نخست بیشتر با این
بخش از فلات ایران آشنا شده و با آن در ارتباط و آمد و رفت و داد و ستد بودند،
از همان روزگار تمامی سرزمینهای ایرانی را تا مرزهای چین و هند به همین نام میخواندند.
این گونه
نامگذاری در ادوار تاریخی در نقاط دیگر جهان نیز دیده میشد، چنان که مردم مشرقزمین
که از دیرباز و از سدههای پیش از ظهور مسیحیت با یونان شرقی و ناحیه «ایونیا»
همسایه و آشنا بودند، و بخش بزرگی از این منطقه در دوران حکومت هخامنشیان در
قلمرو حکومت آنان بود، همواره نام آن را به صورتهای «یونا»، «یوَنا» و «یونان»
به تمامی سرزمینهای یونانیزبان اطلاق می کردند، در صورتی که یونانیان خود کشور
و زبان خود را «هلاس»، «هلن» و هلنیکوس میگفتند. حتی هندیان نیز از همان روزگار، یونان را
یوَنَه (yavana) میگفتند. همچنین در
این سوی جهان، نام سرزمین پهناور و پرتنوع هند نیز، در اصل تلفظ فارسی کلمه
«سند» است. «سندهو» (sindhu) در زبان سنسکریت به معنی رود است و
گستره دو سوی این رود به همین مناسبت بدین نام خوانده شده است، و ایرانیان در
عصر هخامنشیان و پیش از آن این ناحیه را به زبان و تلفظ خود «هندو» می گفتند، و
از همان روزگاران این نام به صورت «هند» تمامی خاک آن سرزمین را در بر میگرفت. تا این زمان در سراسر جهان بخش جنوبی قاره
آسیا را به همین نام یعنی ایندیا می شناسند و مردم هند نیز خود این نامگذاری تاریخی
را پذیرفتهاند، هرچند که در دورههای اخیر در مواردی واژه قدیمی «بهارت» (Bhrat) نیز
در نوشتهها به کار میرود.
مردم ژاپن کشور
خود را «نیپون» و «نیهون» مینامند، در صورتی که در نقاط دیگر جهان آن را به
صورتهای مختلف «ژاپن»، «جاپان» و یا «یابان» تلفظ میکنند. این دوگانگی یا چندگانگی در نامگذاری کشورها
و ملتهای دیگر هم دیده میشود، و این تنها ایران نیست که در بیرون از مرزهایش به
نام دیگری جز نام اصلی و بومی خود معروف بوده است.
چنان که گفته
شد، «پرسیس» و «پرسیکوس» نام غیر ایرانی بوده است که در میانههای هزاره اول پیش
از میلاد یونانیان به ایران و مردم و زبان مردم آن و به فرهنگ و هنر آنان داده
بودند، و «پرشین» و «پرشن»، «پرس» و «پرسان» و اشکال دیگر آن در زبانهای
اروپایی دیگر، همگی از این واژه یونانی گرفته شده اند. در تاریخ جهان، تاریخ اقوام ایرانی با این
نام آغاز میشود. هردوت ـ پدر تاریخ ـ
در کتاب خود، که نخستین تاریخ مکتوب در جهان است، تاریخ ایران دوران مادها و
هخامنشیان را در حدود آگاهیهائی که به دست میآورده، بازگفته و در آن، در ضمن
شرح روابط سیاسی و نظامی پارسیان و یونانیان، تصویری روشن از اوضاع اجتماعی و
آداب و اعمال مردم پارس، یعنی ایران، به دست داده است.
ائسخولوس ـ
درامنویس بزرگ سده پنجم پیش از میلاد ـ در یکی از مشهورترین و مهمترین آثار خود
به نام «پارسیان» با آنکه شکست ایرانیان را در جنگ ماراتون به تصویر میکشد، از
بزرگان و سران سپاه ایران در نهایت تکریم سخن می گوید.
گزنوفون ـ مورخ
بزرگ دیگر یونان و از شاگران سقراط ـ در کتاب معروف خود به نام فرهنگ کورش (cyropedia)، به شرح زندگانی کورش پارسی، بنیانگذار
سلسله هخامنشی، میپردازد و از چگونگی پرورش و رفتار و منش او سخن می گوید.
به گفته دیوگنس
لائرتیوس در کتاب تاریخ فلاسفه، افلاطون کتاب «جمهوریت» خود را در برابر فرهنگ
کورش او نوشت و آنچه در رساله قوانین درباره کورش و چگونگی تربیت و راه و رسم
زندگانی او گفته است، نقد گفتار گزنوفون در این باب است؛ ولی با این همه افلاطون
نیز میهندوستی و سختکوشی و دلیری کورش را میستاید. چنان که حکیم معاصر او، آننتیستنس (Antisthenes)، بنیانگذار مکتب
معروف به کلبیون نیز کورش را در قدرت و استواری عزم برابر با هرکولس ـ خدای
اساطیری یونان ـ قرار میدهد.
تصویری که در
آثار این نخستین شخصیتهای علم و تاریخ و فلسفه و هنر یونان باستان از مردم پارس
و بزرگان و سرداران پارسی دیده میشود، در دورههای بعد نیز در آثار مورخان و
نویسندگان یونانی و رومی همچنان باقی است و دهها کتاب درباره تاریخ و جغرافیا و
آداب و ادیان سرزمینهای ایرانی یا به تعبیر آنان پارسی، به زبانهای یونانی و
لاتینی نگارش یافته است، که ذکر یکیک آنها در این مجال نمیگنجد.
از سوی دیگر،
در کتاب مقدس یهود و نصارا نیز پارسیان و شاهان آنان جایگاهی ویژه دارند. کورش قوم یهود را از اسارت در بابل رهایی
بخشید و آنان را یاری داد تا به میهن خود بازگردند و معبد ویرانشده خود را از
نو بنا کنند. از آن پس کورش در شمار
قدیسان و انبیای قوم یهود درآمد و نخستین کسی که در میان آنان عنوان «منجی» و
«مسیحا» گرفت، او بود. در دورههای بعد
نیز تا هجوم اسکندر به ایران و زوال قدرت هخامشیان، بیش از دو قرن یهود تحت
حمایت شاهان این دودمان بودند و آزادانه به حیات دینی و اجتماعی خود ادامه میدادند
و چند تن از بزرگان آنان ـ چون عزرا و نحمیا ـ در دربار شاهان هخامنشی مقام و
منزلت خاص داشتند. از این روست که در
اسفار عهد عتیق، غالباً از پارس و پارسیان به نیکی یاد میشود.
در کتاب عهد جدید
نیز، در انجیل متی سخن از سه تن از «مغان پارس» است که میلاد عیسای مسیح(ع) را
پیشبینی کرده و برای دیدنش به بیتلحم آمده بودند.
هرچند که در
دوران سلاطین ساسانی رفتار با پیروان ادیان دیگر چندان دوستانه نبود، لیکن آنچه
در آثار تاریخی و فلسفی و هنری یونانیان و رومیان درباره پارس و مردم پارس آمده
است، و آنچه در کتاب مقدس از حسن سلوک و دوستی مردم پارس و مقامات شاهی با این
قوم دیده میشود، موجب شده است که از همان روزگار، نام و عنوان «پرسیس» و
«پرسیکوس» و اشکال تلفظهای دیگر آن در زبانهای غربی، همواره با هالهای از
احترام و تکریم همراه باشد.
بنابر این
ملاحظات است که لفظ «پرشن» و «پرشیا» و اشکال دیگر آن، که از دیرباز در آثار
تاریخی و دینی و ادبی مغربزمین دیده می شود، به نوعی با سوابق و هویت تاریخی
مردم ایران مربوط میگردد و تغییر «پرشن» و اشکال تلفظی دیگر آن به «فارسی» در
زبانهای، غربی این ارتباط را قطع یا دست کم کمرنگ می کند.
این تغییر شاید
در ظاهر چندان مهم و قابل اعتنا نباشد و حتی کاملاً طبیعی به نظر آید؛ زیرا مردم
فارسیزبان در میان خود زبان و ادبیات زبان خود را بدین نام میشناسند و جز
«فارسی» و «پارسی دری» نام دیگری برای آن ندارند؛ اما از سوی دیگر، از لحاظ
تاریخی و تاریخ فرهنگ و ادب و ملیت ما در سطح جهانی و بینالمللی این تغییر نام
شاید چندان ساده و بیاهمیت نباشد، و چنان که گفتیم به نوعی با تداوم هویت
تاریخی مردم این سرزمین ارتباط پیدا کند.
روشن است که امروز هیچ ملتی در تاریخ محدود آب و خاک خود زندگی نمیکند،
و از جهان و تاریخ جهان جدا نیست و همان طور که در درون زادگاه خود هویتی دارد،
در جهان خارج نیز نوعی هویت تاریخی و فرهنگی خاص خود دارد و با همان نام و هویت
در تاریخ همگانی جهان سهیم و شریک است.
از همین روی، و
با توجه به نکاتی که یاد شد، فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سی و چهارمین جلسه
شورای خود، که در شانزدهم آذرماه 1371 تشکیل یافت، با کاربرد لفظ «فارسی» به جای
«پرشین» در مکاتبات دولتی به زبان انگلیسی ابراز مخالفت کرد و ضمن اظهار نظر در
این باره، دلائل خود را بدین شرح اعلام نمود:
1. تعبیر رایج Persian قرنهاست که در آثار و اسناد و مدارک
علمی و فرهنگی و سیاسی بهکار رفته و میرود.
این تعبیر بار معنایی و فرهنگی و تاریخی سنگینی پیدا کرده و تغییر آن در
حکم نفی و نادیده گرفتن سابقه دیرینه آن است.
2. در طرح تبدیل تعبیر
رایج، سوءنیتی از جانب محافل معینی استشمام میشود و انتظار دارد جمهوری اسلامی
با هوشیاری تمام متوجه و مراقب مقاصد سوئی که در پس این جریان احساس میشود،
باشد تا توطئه از همان آغاز با قوت تمام خنثی گردد.
3. تبدیل Persian و نظایر آن به عنوان دیگر این توهم
را پدید آورد که سخن از زبان تازهای است غیر از آنچه غربیان به این نام میشناختهاند
و چه بسا نیت اصلی طرحکنندگانِ این تبدیل عنوان ایجاد همین توهم باشد!
4. حرکاتی که برای
نشاندن عنوان تازه به جای عنوان جاافتاده و شناختهشده کنونی صورت میگیرد، چه
بسا ناظر بر القای این معنی باطل باشد که سخن از زبان رسمی ناحیه معینی است نه
زبان فراگیر کشوری.
5. خوشبختانه تعبیر
پیشنهادی در هیچ یک از نوشتهها و اسناد دانشگاهی خارجی راه نیافته و پیشنهاد
کاربرد آن احتمالاً به قصد ایجاد تشتت و ابهام در مورد عنوان زبان رسمی ما طرح
شده است.
در اینجا باید
یادآور شویم که حتی اگر در این امر سوءنیت یا غرض خاصی هم در میان نباشد، در
شرایط کنونی کشور و جهان، و با توجه به بازیهای شومی که قدرتهای استعماری کهنه
و نو از سدههای گذشته تا این زمان در این سوی جهان داشتهاند، توجه کامل به
نکاتی که در تصویبنامه فرهنگستان آمده است، ضرورت و اهمیت خاصی دارد.
دیدهایم که در
این دوران چگونه سرزمینهای آسیای میانه و بخشهای وسیعی از خراسان بزرگ را پارهپاره
کردند، و با نامگذاریهای غیرتاریخی و تعیین مرزهای جدید نامعقول و تغییر خط و
کتابت و حتی زبان و فرهنگ در آن سرزمینها، کوشیدند تا پیوندهای مردم آن را با
پیشینهها و گذشتههای قومیشان قطع کنند، و با ایجاد دگرگونی در هویت تاریخی و
فرهنگی، آنان را از حرکت و پیشرفت باز دارند و قدرت دفاع و مقاومت را از جامعه
بگیرند.
ما این کوشش
شوم و شیطانی را امروز به شکل دیگر و در بخش دیگری از سرزمینهای ایرانی، در
جنوب کشور و در خوزستان و خلیج فارس بهروشنی میبینیم. نه تنها بعضی از همسایگان نامهربان ما در
کتابهای درسی و نقشههای جغرافیایی و رسانههای سمعی و بصری خود سعی در دگرگون
کردن نام تاریخی و همیشگی خلیج فارس داشتهاند، بلکه مجله معتبری چون National
Geographical Magazine، با آنکه در طول سالیان دراز انتشار خود بارها چه در مقالاتی که
نشر کرده، و چه در نقشههایی که به مناسبتهای مختلف از این ناحیه طبع نموده
است، نام خلیج فارس را همواره به صورت Persian Gulf آورده است، امروز بیشرمانه، و بیشک
در برابر مزدی گران و به پیروی از اشارات قدرتهای متبوعه خود، نام مجعول و
مغرضانه Arabian Gulf را بر آن مینهد. جای خوشوقتی است که از درون و بیرون
کشور به این عمل زشت مجله مزبور اعتراض شد و برخی از سازمانهای فرهنگی و
غیرفرهنگی کشور نسبت بدان حساسیت شایسته ابراز داشته و کتباً آن را محکوم کردند؛
اما باید توجه داشت که این جریان سرچشمههای دیگر دارد و تحریکات و توطئههای
قدرتهای نفتخوار بهمراتب بیش از تمایلات قومی چند گروه یا کشور قبیلهای عرب
در آن دخالت دارد. مقصود من از بیان این
مطلب در اینجا یادآوری نکاتی بود که غفلت از آنها خسارت و ندامتی بزرگ، و ناچیز
شمردنشان زیانهای جبرانناپذیر در پی تواند داشت.
تغییر یک نام
در ظاهر و احوال و شرایط دور از اغراض و مطامع صاحبان قدرت شاید چنان که گفته
شد، امری عادی و طبیعی به نظر آید؛ ولی در اوضاع کنونی جهان، ترفندهای قدرتهای
تجاوزگر به گونهای است که حتی در برابر هرگونه تغییرنام و نامگذاری جدید باید
حساس و بیدار و هشیار بود و نگذاشت که حیثیت تاریخی و منافع ملی در معرض اینگونه
اغراض شوم و شیطانی قرار گیرد.
|