در آغاز شهریور ۳۵۹ در نزدیکی شهر بخارا ـ مرکز حکومت سامانیان ـ از پیوند
خجسته عبدالله بلخی با ستاره بخارایی، پسری زاده شد که او را «حسین» نامیدند؛
کودکی که از همان اوان زندگی، چون ستارهای بدرخشید و ماه مجلس علم و حکمت، و
خورشید عالمتاب جهان پزشکی شد و انوار خیرهکننده دانشهای گوناگونش، القاب و
عناوین زیادی را نصیب او کرد تا حدی که نام اصلی وی (حسین) در میان انبوه لقبها و
کنیهها فراموش شد! کنیههایی که ممکن است برای عدهای ابهامآمیز هم باشد. در این
نوشتار نخست برای زدودن این ابهامات و اشتباهاتی که گاهی در بعضی نوشتهها دیده میشود،
به نکاتی چند اشاره خواهد شد و سپس به بررسی اجمالی جایگاه این اندیشمند بزرگ در
پزشکی میپردازیم.
۱ـ نام اصلی پور سینا و پدرش
بنا به
دستخطی که از او در دست است، مسلماً نام وی «حسین» و نام پدرش «عبدالله»
است. در این دستخط که در پشت نسخه ترجمه عربی یکی از کتابهای جالینوس موجود است،
ابنسینا در سال ۴۰۷ قمری چنین یادداشت کرده است: «فی حوز الفقیر
حسین بن عبدالله بن سینا المطبب فی سنه سبع و اربع مائه». متاسفانه در صفحه ۳۲۶
کتاب «اخلاق پزشکی به انضمام مختصری از تاریخ پزشکی» از انتشارات معاونت امور فرهنگی وزارت
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اسم پدر او «حسن» قید شده و چنین اشتباه فاحشی از
جانب نهادی که خود متولی آموزش پزشکی کشور است، تأمل برانگیز است!
۲ـکنیهها
و نسب
این حکیم
نامی دارای دو کنیه «ابوعلی» (بوعلی) و «ابنسینا» است. این کنیهها ممکن است برای
بعضیها القاکننده این معنی باشد که او دارای فرزندی به نام «علی» بوده و خود نیز
فرزند یا نواده یا نتیجه یا نبیره… شخصی بهنام «سینا» است؛ در حالیکه چنین
برداشتی از این کنیهها به دلایل زیر نادرست میباشد:
الف) این
فیلسوف بزرگ اصلاً ازدواج نکرده تا فرزندی به نام علی داشته باشد و در هیچ مأخذی
هم اشارهای به فرزند او نشده و فقط به تنها برادرش که چند سال از او کوچکتر بوده
و محمود نام داشته است، اشاره شده و نام مادرش را هم «ستاره» قید کردهاند. برای
رفع این شبهه، تذکر این نکته ضروری است که داشتن کنیهای با پیشوند «ابو، بو،
ابی، ابا، با» الزاماً به معنی پدر بودن و داشتن فرزند با نام و مشخصات آمده در
آن کنیه نیست، به طوری که در میان عربها داشتن چنین کنیههایی رایج و معمول است
که نمونه آن یاسر عرفات با کنیة ابوعمار است، بدون اینکه فرزندی به نام عمار
داشته باشد. حال سؤالی که پاسخش روشن نیست، وجه انتخاب کنیه «ابوعلی» است. آیا این
یک انتخاب ذوقی و تصادفی است و یا دلیلی بر آن وجود دارد؟ ظاهراً معلوم نیست.۱
ب) در مورد
کنیة «ابن سینا» که مشهورترین معرف این طبیب پرآوازه به معنی پسر سینا (پور
سینا)ست، باید گفت که گرچه در فرهنگهای مختلف «سینا» را نام پدر، پدربزرگ، جد
دوم، جد سوم و… این دانشمند نوشتهاند، اما واقعیت این است که هیچیک از اجداد او
نام «سینا» نداشتهاند و به عقیده محقق و ریاضیدان معاصر زندهیاد دکتر پرویز
شهریاری: «برخی فرهنگها چون درماندهاند تا چند پشت، این اندیشمند را اسمهایی
گذاشتهاند و پشت آخر را گفتهاند سینا که هیچ مبنایی ندارد.» به نظر دکتر
شهریاری، سابقه اسمی «سینا» مربوط به صورت قدیمیتر آن «سئنه» پزشک مشهوری در
ایران باستان میباشد که حدود ۷۰۰ سال قبل از
میلاد در هگمتانه (همدان امروزی) میزیسته و از چنان شهرتی در پزشکی برخوردار بوده
که پس از مرگ، نامش تبدیل به اسطوره شده است؛ اسطورهای که به شاهنامه نیز راه
یافته و کلمه «سیمرغ» از همین اسم گرفته شده، پرنده اساطیری که نماد پزشک و حکیم
چارهساز است. دکتر شهریاری میگوید: «درست همان طوری که کسی را که در دریا کار
میکند، فرزند دریا میگویند،… ابن سینا هم باید همین طور باشد.» برخی حتی نام «سینوهه»
پزشک مخصوص فرعون را نیز برگرفته از همین «سئنه» دانستهاند. این نظر دکتر شهریاری درباره وجه انتخاب
کنیه «ابنسینا» پذیرفتنی به نظر میآید و به احتمال زیاد این طبیب جامعالاطراف،
آگاهی کافی از تاریخ گذشته ایران داشته است.
اشاره به این
نکته هم جا دارد که نام این پزشک بزرگ در منابع غربی، یعنی «اویسنا» (Avicenna)، «آویسن» (Avicenne) و «آویکنا»
(Avilenna) نیز
از همین کنیه برگرفته شده است و بنا به نوشته استاد سعید نفیسی در ترجمه آثار ابن
سینا به زبان عبری نام او «اوِنسینا» (به فتح الف و کسر واو) ضبط گردیده و بعدها
مرجع ضبط نامهای لاتینی و اروپایی این دانشمند شده است.
با توجه به
وجود سه کنیة «ابن سینا»، «ابوعلی» و «بوعلی» و شش فقره نامهای دیگری که از ترکیب
آنها و یا بخشی از آنها به دست آمده است، اگر قرار باشد برای یکسانسازی فرهنگها
و نمایهها و به منظور تسهیل و تسریع در دسترسی به مطالب مربوط به این اندیشمند
یکی از این نامها را انتخاب کنیم (که ضرورت چنین انتخابی محسوس است) شاید گزینة «ابن سینا» که
هم با ضبط لاتین هماهنگ است و هم انحصاریتر نیز میباشد، ارجح است.
۳ـ
القاب و عناوین ابنسینا:
در تعریف لقب
گفتهاند نامی است که دلالت بر مدح و ذمّ کند؛ مثل «انوشیروان دادگر» و «اسکندر گجسته». گاهی
القاب مدحی و اعتباری طی حکمی که به آن «لقبنامه» میگویند، از طرف امرا و سلاطین
اعطا میشده است. ابنسینا به خاطر مقام و منزلت بسیار والای پزشکی، فلسفی،
سیاسی، علمی و اجتماعی خود، شاید بیش از هر شخصیت دیگری در تاریخ ما دارای القاب و
عناوین متعدد میباشد که در زیر به بعضی از آنها اشاره میشود:
شیخالرئیس:
این لقب به کسی اعطا میشده که علم و سیاست را درهم آمیخته و دارای دو جنبة علمی و
سیاسی بود. شیخ الرئیس مشهورترین لقب ابنسیناست (بنا به قول فرهنگ فارسی معین در دو قرن
اخیر دو نفر دیگر هم این لقب را داشته و به اصطلاح با ابنسینا «لقبتاش» بودهاند).
القاب و
عناوین دیگر ابنسینا به شرح زیر است: حجّت الحق، حجّت الحق علی الخلق، شرف الملک،
الحکیم الوزیر و الدستور، امام الحکما، حکیم شرق، حکیم کبیر، پرنس پزشکان، شهریار
پزشکان، آقای پزشکان، استاد استادان، بقراط ثانی، بقراط ایران، جالینوس اسلام،
ارسطوی اسلام، ارسطوی ثانی، اعجوبة دهر، فرید عصر، استاد البشر، خورشید بخارا، ابن
سینای بخاری… یادآوری مطلع سرودهای از زندهیاد فریدون مشیری در اینجا خالی از
لطف نیست:
حجتالحق،
شرفالملک، امام الحکما
هرچه خواهند،
بخوانند و بنامند تو را
تو همان
نادره دانای جهان، بوعلی سینایی
گوهری در صدف
کون و مکان یکتایی
۴ـ
جایگاه ابنسینا در پزشکی:
بدون شک ابنسینا
یکی از برجستهترین شخصیتهای پزشکی نه تنها ایران، بلکه کل جهان است. او با کمال
دقت آثار بقراط و بهویژه جالینوس را مطالعه کرده و مورد مداقه قرار داده و با
کمال احترام بر عقاید و باورهای آنها، ایرادهایی گرفته و به واسطة هوش سرشار و با
استقلال فکری خود، آثار متعددی در طب (منثور و منظوم) به یادگار گذاشته که مهمترین
آنها کتاب ارزشمند «قانون در طب» است. برای پی بردن به منزلت والای ابنسینا در
پزشکی، کافی است که به یادآوری اهمیت این کتاب و بیان برخی از نوآوریهای او در
پزشکی و اظهارنظر بعضی از بزرگان علمی جهان دربارة وی بپردازیم.
الف) اهمیت
کتاب قانون در طب:
در اهمیت این
کتاب که در غرب به نام Canon شهرت دارد، همین بس که تنها ۴۰ سال بعد از اختراع صنعت چاپ در اروپا، به
زیور چاپ آراسته شده و حتی در روزگار ما نیز به علت جذابیتی که دارد، در سال ۱۹۶۰
در کراچی به زبان انگلیسی و در ۱۹۶۶ در تاشکند
به زبان روسی چاپ شده است. این کتاب در چند سده از سدههای میانی یکی از متون
معتبر آموزش پزشکی در دانشکدههای پزشکی اروپا و تا اواسط سدة ۱۷
در مونپلیة فرانسه، لوون بلژیک و بولونیای ایتالیا تدریس میشد و این عقیده در غرب
رایج بود که هر طبیب خود باید ابن سینایی (Avicemmit) باشد.پانزده بار تجدید
چاپ آن در فاصلة کمتر از نیم قرن، ترجمة آن به زبانهای عبری، لاتینی، ایتالیایی،
انگلیسی، روسی، فارسی و… در شهرهای مختلف جهان از جمله ناپل، رم، ونیز، قاهره،
کراچی، لاهور، لکنهو، تهران و… و نگارش دهها شرح و حاشیه و تلخیص توسط پزشکان
مختلف بر این کتاب همه حاکی از جایگاه والای آن میباشد.
ب) نوآوریهای
ابنسینا در پزشکی:
۱ـ
ابنسینا اولین طبیبی است که توصیه مینماید نخستین نمونة ادرار بامدادی باید مورد
آزمایش قرار گیرد و آزمایش کاملی از ادرار (از نظر رنگ، قوام، روشنی و تیرگی، تهنشینی،
اندازه، بو و کف) انجام شود. از این روی بعضیها او را بنیانگذار علوم آزمایشگاهی
و نفرولوژی میدانند.
۲ـ
برای نخستین بار به اثر پادتنی و پادزهری خون سگ هار در درمان بیماری هاری پی
برده است و از این جهت به عنوان پایهگذار علم ایمنیشناسی «ایمنولوژی» شناخته میشود.
۳ـ
نخستین پزشکی است که توصیف درستی از عضلات چشم، عصب تری ژمو، عصب شنوایی و عصب
صورتی داده و نشانهشناسی فلج فاسیال را ارائه کرده است؛ لذا اخیراً در بعضی از
کتابهای نورولوژی این فلج را «فلج ابنسینا» مینویسند.
۴ـ
اولین طبیبی است که آثار سمی بخار جیوه و گوش را بیان کرده است.
۵ـ
از اولین «صرعشناسان» دنیای طب و طبابت است و ضمن اصلاح نظرات پزشکان اعصار
گذشته، اطلاعات جدید دربارة جنبههای مختلف بیماری صرع ارائه کرده است.
۲ـ
به عقیدة محققان روسی، اولین پزشکی است که به بخیة اعصاب دست زده است.
۳ـ
مراحل سهگانة سل ریوی را نخستین بار او شرح داده است.
۸ـ
اولین طبیبی است که از «پایاننامة پزشکی» یاد میکند و در کتاب سوم قانون صریحاً
میگوید: «دو نفر از محصلین طب رسالههایی در مورد درمان بیماری سل با شیر گاو
نوشتهاند.»
۹ـ
نخستین کسی است که به طبقهبندی بیماریها پرداخته است.
۱۰ـ
نخستین پزشکی است که به نقش عوامل روانشناختی در تکوین گروهی از بیماریهای جسمی
پی برده و از روشهای روانشناسی بهویژه آثار تلقین در درمان سود جسته و در واقع
او را میتوان پدر طب روان تنی (سایکوسوماتیک) و روانپزشکی دانست.
ج) اظهارنظر
بزرگان درباره ابنسینا:
در این قسمت
با بسنده کردن به اظهارنظر تنها یک شخصیت ایرانی، به ذکر چند اظهارنظر از شخصیتهای
مشهور غیر ایرانی خواهیم پرداخت؛ چرا که بنا به فرمودة مولانا جلالالدین بلخی:
بهتر آن باشد که سرّ دلبرانر گفته آید در حدیث دیگران.
دکتر علی
اکبرخان نفیسی «ناظم الاطبا» (پدر سعید نفیسی) بنیانگذار و رئیس بیمارستان سینای
تهران و مؤلف فرهنگ نفیسی میگوید: «علم طب معدوم بود، بقراط آن را ایجاد کرد؛
مرده بود، جالینوس احیایش کرد؛ متفرق بود، رازی جمع و جورش کرد؛ ناقص و نارسا بود،
ابنسینا رسا و تکمیلش کرد».
۲ـ
دانته در کمدی الهی: «ابن سینا یکی از بزرگترین متفکران غیرمسیحی است.»
۳ـ
ویلیام هاروی، بنیانگذار طب نوین و کاشف گردش خون در نامهای به دوستش توصیه میکند:
«به سرچشمة اصلی مراجعه کن و آثار ابن سینا را بخوان».
۴ـ
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن: «در مدرسة طب دانشگاه پاریس دو تصویر رنگی از دو
طبیب مسلمان آویختهاند که یکی از آنها رازی است و دیگری ابنسینا. ابوعلی حسین بن
سینا بزرگترین فیلسوف و معروفترین طبیب اسلام است».
۵ـ
گردهارد فنتز در کتاب پنجهزار سال پزشکی: «ابنسینا موفق شده بود آنچه را که
جالینوس نتوانست انجام دهد، به ثمر رساند و سبک صحیحی را در پزشکی ایجاد و برقرار
کند.»
۶ـ
دکتر سیریل الگلود در کتاب تاریخ پزشکی ایران: «وقتی کتاب قانون ابن سینا در عالم
طب شناخته شد، یکباره همة کتابهای طبی گذشته را تحتالشعاع خود قرار داد.»
۷ـ
هنری زیگریست، رئیس مؤسسة تحقیق تاریخ پزشکی در دانشگاه جانز هاپکینز در کتاب
پزشکان نامی: «دانش پزشکی در دست ابنسینا تبدیل به بنایی متحد و هماهنگ و منطقی
شد و صورت قواعد ریاضی پیدا کرد و کتاب او چنان که از اسمش برمیآید، به واقع
قانون و حتی مذهب دانش پزشکی است.»
۸ـ
ریچارد تولنر در کتاب تاریخ مصور پزشکی جهان: «قانون ابنسینا دارای ماهیت فرهنگنامهای
است و با دقت به فصلها و بخشهایی تقسیم شده است. این اثر به سرعت مقام عمومی و
جامع به دست آورد، به صورتی که یکی از مواد ثابت برنامههای آموزش اغلب دانشکدههای
مغرب زمین تا قرن ۱۷ گردید.»
۹ـ
شارل سورینای در کتاب تاریخ پزشکی: «هیچ یک از علوم زمان بر ابنسینا بیگانه نبود.»
۱۰ـ
ادوارد براون طبیب و مستشرق مشهور انگلیسی در کتاب تاریخ طب عرب: «کتاب قانون ابنسینا
در میان آثار طبی عالم اسلام، دارای مقامی منحصر به فرد و ممتاز است؛ چنان که آثار
رازی و اهوازی با آنکه واجد شرایط غیرقابل تردیدی هستند، در قبال آن کتاب عملاً
منسوخ شدهاند…» و سپس به نقل از چهار مقالة نظامی عروضی مینویسد: «اگر بقراط و
جالینوس زنده شوند، روا بود که پیش این کتاب سجده کنند!»
اجازه میخواهم
سه بیت آغازین غزل «حماسة ایران» اثر استاد شهریار حسن ختام این گفتار قرار گیرد:
سالها مشعل
ما پیشرو دنیا بود
چشم دنیا همه
روشن ز چراغ ما بود
دُرج دارو
همه در حکم حکیم رازی
برج حکمت همه
با بوعلی سینا بود
قرنها مکتب
قانون و شفای سینا
به حکیمان
جهان مشق خطی خوانا بود
منابع
۱) اخلاق پزشکی، به انضمام مختصری از تاریخ پزشکی، وزارت بهداشت
و درمان و آموزش پزشکی، تهران۱۳۷۰
۲) پزشکان نامی، هنری زیگریست. ترجمه کوکب صورتگر وحسن صفاری،
انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۶۲
۳) پنج هزار سال پزشکی، گرهارد فنتزمر، ترجمه سیاوش آگاه،
انتشارات علمی و فرهنگی، تهران۱۳۶۶
۴) پورسینا، سعید نفیسی، دانش، تهران۲۵۳۵
۵) تاریخ پزشکی ایران، سیریل الگود، ترجمه باقر فرقانی،
امیرکبیر، تهران،۱۳۷۱
پینوشت:
(۱ـ
با پوزش و اجازه از استاد، یادآور میشود: در میان اعراب برخی نامها، کنیة خاص خود
را دارد که معمولا برای دیگر اقوام بهدرستی شناخته شده نیست و در مواردی میتوان
با توجه به کنیه، به نام اصلی فرد پی برد؛ مثلا هر که نامش علی است، کنیهاش
ابوالحسن است، چه واقعا فرزندی به نام حسن داشته باشد، چه نداشته باشد و یا حتی
نوزادی چندروزه باشد. کنیة محمد، معمولا ابوجعفر و کنیة حسن، معمولا ابومحمد است؛
کنیه حسین، ابوعلی است؛ کنیة یاسر، ابوعمار؛ کنیة عباس، ابوالفضل؛ کنیة مهدی،
ابوصالح؛ کنیة محمود، ابوشکیب و..)
روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه 1 شهریور 1395 |