اشاره: عشقِ معطوف به
معرفت، قلب دین و آفرینش است. قرآن کریم نیز مؤمنان را به پیروی از سرمشق نبوی میخواند و میفرماید
اگر خدا را دوست دارید، از پیامبر پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد: «قل ان کنتم
تُحبّون الله، فاتّبعونی، یُحببکم الله». این آیه و آیة «یُحبّهم و یُحبونه» که
بیانگر عشقی دوسویه است، در تار و پود کتاب «عشق الهی» (سیر به سوی خدا در متون
اسلامی) جای گرفته است که ویلیام چیتیک نگاشته و سید امیرحسین اصغری ترجمه کرده
و به همت انتشارات علمی و فرهنگی به تازگی چاپ شده است. آنچه در پی میآید،
مقدمه استاد نصر بر این کتاب است.
مطرب
عشق، عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد،
راه به جایی دارد
عالـم از نـالـه
عشـاق مبـادا خـالـی
که خوشآهنگ و فرحبخش
هوایی دارد
(حافظ)
آنی
را که از عشق بهره نباشد، آیا توان نوشتن از عشق هست؟ با این سؤال میتوان پاسخ
داد: «آیا کسی هست که عاشقی نکرده باشد؟» بیبهره از عشق را توان خلق اثر
عاشقانه نیست؛ اما برای نگارشی که قوّت تبیین حقیقت عشق در آن باشد، کسی را باید
یافت که از منزل نخستین عشق، یعنی عشق به خود، پا فراتر نهاده باشد. آدمیان تا
خود را فارغ از غیر بشناسند، عاشق خود میشوند. حتی مردان و زنانی که «از خود
متنفرند»، به هر دلیلی، بسته و عاشق آن صفت خودند که «متنفر از خود» است، هرچند
برای انسان روحانی این خودناپسندی یا به بیان دقیقتر، نفسگریزی گام نخست در
مسیر عشق فراتر از خود و در نهایت عشق خداست که از ازل ساکن قلب مخلوقات خود
است، چه بدانند و چه ندانند.
فرایند تحقق و تبدیل
در معنویت اسلامی بسته به خودآگاهی از دایرة هرچه فراتر روندة عشق آدمی است که
شعاعش تا آنجا میگسترد که به ساحل الوهیت میرسد و آدمی عشق الهی را درمییابد
و بر وی محقق میشود که فقط این عشق حقیقی است و همه عشقهای دیگر مجازی و سایهای
از آنند که به تعبیر دانته در کمدی الهی، «خورشید و ستارگان را به گردش درمیآورد».
الزاماً همه آنان که عشقشان به «ساحل وجود» رسیده و محبت خداوند را احساس کردهاند،
درباره آن تجربهها اثری نیافریدهاند، اما دیگرانی که چنین کردهاند، بهانهشان
عشق به مخلوقاتی بوده که خداوند هم عاشق آنان است. نوشتن از این عشق برتر برای
این مؤلفان نه برای نیل به هدفی دنیایی، بلکه وظیفهای است برای هدایت دیگران به
سرمنزل محبوب و چون اصولاً، چنان که در مستوای آدمی عشق و جمال درهم آمیختهاند،
شرح عشق ایشان نیز چه در شعر و چه در نثر، با زیبایی فوقالعاده توأمان است.
در قرآن و روایات میبینیم
که معنویت اسلامی انباشته از عشقی است که با معرفت اصیل عجین شده است. عشقباورانِ
مسلمان بارها تأکید کردهاند که عشق و معرفت در مستوای معنوی در کار کمالبخشیدن
به یکدیگرند. عاشق خدا شدن به معنی شناخت اوست. آدمی چگونه میتواند بیمعرفت
عاشق شود؟ خدا هم حقیقتی غایی است که از اسمای حسنایش «الوَدود» یا عشق است و کس
نمیتواند بیعشق، شناسای او باشد.
او عشق و سرچشمة عشق
است. عارفان میان عشق حقیقی و مجازی تفاوت نهادهاند؛ اما حتی عشق مجازی هم جز
نردبانی نیست که مشتاقان حق را به عشق فراتر، که فقط متعلق به اوست، رهنمون کند.
فرمان عالی مسیح بر عشق خداوند و همسایه، مُشیر به دو عشق نیست، بلکه عشقی یگانه
است که همه حقیقت را در بر میگیرد؛ چنان که در حدیث قدسی آمده است: «خداوند گنج
پنهانی بود که عاشق شناختهشدن بود (احببتُ ان اُعرف)؛ پس خلق را آفرید تا
شناخته شود». این حدیث که اغلب در متون عرفانی بدان ارجاع داده میشود، نه تنها
به همراهی بنیانی عشق و معرفت، بلکه در آمیختگی آنها به منزله علت آفرینش هستی
تأکید دارد.
افزون بر آن، چون
خداوند علت غایی همه چیزهاست، عشق او به ما غلبه دارد و جواز عشق ما به اوست.
احمد غزالی ـ از بزرگترین شارحان معنای عشق در اسلام ـ در کتاب سوانح خود یکی از
برترین امتیازات آدمی را بر حسب آیه «یُحبهم و یُحبّونه»، در آن میداند که
خداوند به او عشق میورزد، پیش از آنکه آدمی عاشق او باشد. واو، که در عربی به
معنای «و» است، در این آیه آشکارا معنای «بنابراین» دارد.
معنای این آیه آن
نیست که چون آنها عاشق خداوندند، خدا هم عاشق آنان است، بلکه آن بدین معناست که
عشق با طرف آسمانی و الوهی آغاز میشود. البته از منظر انسانی، باید اراده عشق
به خداوند را داشته باشیم، اما از منظر مابعدالطبیعی نمیتوان بدون عشق اولیه
خداوند به انسان، عاشق او شد. کسی که خداوند به سبب عناد و سرپیچیاش به او عشق
نمیورزد، عشق الهی را در قلب خود نخواهد یافت؛ هرچند این عشق به سبب آدم بودن
در قلب همه انسانها هست و حتی اگر به عللی بسیار پنهان و راکد بماند، باز مغفول
انسان سنگدل است.
جای تعجب است که در
بسیاری از نوشتههای غربی و امروزین درباره اسلام، گذشته از نقش عشق در هر عبادت
اسلامی، اهمیت محوری آن در تقوا و معنویت اسلامی مغفول مانده و تمرکز بر رابطه
اسلام و غنای بیمانند متون اسلامی درباره عشق نادیده انگاشته شده است. دلیل این
نادیدهانگاری، جدال چندقرنه بر سر معرفی مسیحیت، در حکم دین مبتنی بر عشق است،
در حالی که به زعم آنان اسلام در مقابل، فقط حاوی مفهوم جزا و پاداش از خداست.
چنان سخن میگویند که گویی در مسیحیت مفهوم جهنم یا برزخ و در اسلام معنای عفو و
رحمت و عشق وجود ندارد!
در این مقدمه کوتاه
امکان بحث کافی درباره این پرسش مهم نیست. با این حال، باید گفت که آیین کاملی
چون اسلام در کنار عشق و معرفت در حیات دینی بر تقوای الهی نیز تأکید میکند.
این جمله نه از یک مسلمان، بلکه برگرفته از کتاب مقدس مسیحیان است: «تقوا آغاز
حکمت است»؛ جملهای که تقریباً کلمه به کلمه در حدیثی نبوی تکرار شده است. برای
شناخت خداوند باید عاشق او باشیم و برای عشق او باید تقوا پیشه کنیم. معنای
تقوای الهی را نباید با ترس معمولی خلط کرد که حالت منفی روانی دارد؛ چنان که
ابوحامد محمد غزالی میگوید: «ترس از موجودی عامل فرار از آن است، اما ترس از
خداوند سبب خرامیدن به سوی اوست.» در نفس آدمی چیزی است که وی را از رسیدن به
کمال معنوی بازمیدارد. آن چیز باید در سایه تقوا و عدالت الهی از میان برود تا
مجال صفات عالیتر نفس برای عشق الهی مهیا شود. از منظر انسانی، مقاماتی بر تقوا،
عشق و معرفت مترتب است که سالک کمال باید آنها را با موفقیت طی کند.
کتاب حاضر (عشق الهی)
از دقیقترین و موثقترین آثاری است که در موضوع عشق در اسلام به انگلیسی نوشته
شده است. شاید برخی از اینکه در این اثر منابع پس از قرن ششم بررسی نشدهاند،
انتقاد کنند. این نقد به دلیل ناآگاهی از ماهیت تاریخی بسط سنت معنوی اسلام،
موجه نیست. آری، بسیاری از مسلمانان پس از قرن ششم کتابهای مهمی درباره عشق به
نثر و شعر نوشتهاند؛ اما این قرن چون سرچشمهای بود که پس از آن دنبال شد و
محدودکردن خود به قرون اولیه به معنای نادیده گرفتن آموزههای کانونی اسلام در
عشق و معنویت نیست.
افزون بر آن، اثر
حاضر فقط با منابع منثور فارسی و عربی سروکار دارد. شاید خواننده آگاهی به
شعرهای عاشقانه، که اغلب شاهکار هم هستند، از به کار نگرفتن شعر در این اثر
بپرسد. پاسخ آنکه تاکنون اشعار سنتی مورد مطالعه قرار گرفته و ترجمههای متعددی
از آن شده است؛ از جمله اثر معروف دکترچیتیک با عنوان راه عاشقانه صوفی که با
گفتار شعری یکی از بزرگترین مشایخ عرفان، یعنی جلالالدین مولوی، که هماره از
عشق میسرود، سروکار دارد. در مقابل، سنت قوی آثار منثور عرفانی در غرب چندان
شناخته شده نیست. ترجمه دقیق مؤلف از آثار شخصیتهایی چون میبدی و سمعانی،
دروازه شناخت نویسندگان بزرگ و مهجور عرفانی را به روی خوانندگان غربی باز میکند.
مؤلف را باید برای انتخاب درست آثار، ترجمه دقیق و تحلیل عمیق آنها ستود.
عارفانی که ذکرشان در
این اثر رفته است، عشق را نه از مجرای دیگران که بر اساس آنچه خود از عشق الهی
دریافتهاند شرح کردهاند. با مطالعه روش مؤلف، نه تنها درآمیختگی بهترین
تحقیقات با عشق، بلکه دلبستگی وی به موضوعات مطرحشده در متون هم آشکار میشود.این
اثر نتیجه تحقیقی عظیم در ساحت عرفان و نیز رسالهای باارزش در کل معنویت اسلامی
است که عطر و نور برکت حقیقت عرفان از درون آن به مشام جان میرسد؛ حقیقتی که
هماره مشحون از عشق به وحدت و کثرت در نور وحدت است.
جولای 2012، رمضان 1433
ق
|