محمد زکزیای رازی (251ـ 313ق) پزشک، شیمیدان و فیلسوف نام آور ایرانی است که آثار ماندگاری در زمینه پزشکی، شیمی و فلسفه به جانهاده و بهعنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است. جرج سارتن ـ پدر تاریخ علم ـ او را «بزرگترین پزشک ایران در زمان قرون وسطی» مینامد. وی در ری زاده شد و تا جوانی را در این شهر به کسب علم گذراند و به کیمیاگری و پزشکی پرداخت و مدتی در عراق ریاست بیمارستان «معتضدی» بغداد را برعهده گرفت و چون به ری بازگشت، عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران و تحقیق و تصنیف مشغول بود. به نوشته ابنالندیم در کتاب الفهرست: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقرا و بیماران داشت، از حالشان جویا میشد و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشته بود.» کتابهای رازی در فنون مختلف را بالغ بر 271 عنوان برشمردهاند؛ از آن شمار است: الحاوی، من لایحضره الطبیب، الکناش المنصوری، المرشد، کتاب الجدری و الحصبه، دفع مضار الاغذیه، الابدال و ...
به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه (27 اوت)، روز بزرگداشت رازی و روز داروسازی نامگذاری شده است. امسال قرار است همایش ملی نابغه ملک ری در 13 آذرماه در مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم(ع) برگزار شود. گفتگو با دکتر چاوشی دبیر این همایش به همین مناسبت صورت گرفته است.
انگیزه اصلی برگزاری این همایش چیست؟
حقیقت آن است که این همایش و همایشهایی که در گذشته در بزرگداشت دانشمندان ایران اسلامی به دبیری من صورت گرفته، واکنش طبیعی در مقابل غربگرایانی است که متأسفانه دانشگاههای ما را پر کردهاند. اینان با آنکه نان مملکت خود را میخورند، ولی به تبلیغ اندیشمندان غربی میپردازند.برای آنکه جوانان دانشجوی ما با این گونه تبلیغات دچار سردرگمی و خود کمبینی نشوند، به برگزاری این همایشها مبادرت کردهایم. همایش رازی نیز در همین راستا صورت میگیرد، با این تفاوت که در این همایش، چند نهاد دولتی و فرهنگی از قبیل اداره ارشاد اسلامی، شهرداری شهرری، انجمن مفاخر و غیره نیز همکاری میکنند تا این همایش هرچه باشکوهتر برگزار گردد.
در این همایش قرار است کلنگ اولین «کتابخانه تخصصی رازیپژوهی» و نیز «پارک علم و فناوری رازی» بر زمین زده شود تا جوانان شهرری اوقات فراغت خود را به نحو شایستهای سپری کنند. نیز قرار است دبیرخانه دائمی رازی با محوریت آستان مقدس، شهرداری، فرمانداری، ارشاد اسلامی، امامت جمعه، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأسیس گردد تا در تولید علم و پژوهشهای جوانان شهرری نقشآفرینی نماید.
رازی چه ویژگیهایی دارد که این همایش را با همایشهای قبلی متمایز میسازد؟
اولاً رازی برخاسته از همین شهرری بوده است؛ بنابراین همشهریهای وی باید بهتر از دیگران با او آشنا شوند. ثانیاً همین شهرری که در گذشته دور از رونق بیمانندی برخوردار بود، امروزه از بعضی لحاظ جزو شهرهای محروم است و جوانانش وسایل لازم را برای پژوهش و آموزش در اختیار ندارند و ما میخواهیم حتیالامکان رونق سابق را به آن بازگردانیم. ثالثاً شخصیت خود رازی و ابعاد مختلف اوست که این همایش را جذابتر از همایشهای پیشین کرده است. این ابعاد عبارتند از: علمی، اخلاقی و دینی.
لطفاً درباره بعد علمی رازی توضیحاتی بدهید؟
رازی به راستی از نادرههای زمان خود بود که عمرش را به مطالعه و نگارش کتاب صرف کرده است. او در رساله سیره فلسفی خود چنین میگوید: «آنان که معاشر من بودهاند، میدانند و دیدهاند که چگونه از ایام جوانی تا کنون، عمر خود را وقف [اندوختن علم] کردهام ...» همین میتواند بهترین الگو برای جوانان شود تا به دنبال علم بروند و در راه آن از شداید و سختیها نهراسند.
رازی کتابهایی در زمینه پزشکی تألیف کرده است که متخصصان ما امروز به زحمت قادر به فهم و تحلیل آنها هستند؛ چرا که بعضی از ترجمههایی که از آثارش به زبان فارسی شده، به خوبی قابل درک نیستند؛ یعنی آنها یا تحتاللفظیاند و یا چنان که باید و شاید در تحلیل آنها حق مطلب ادا نشده است؛ از جمله کسانی که در گذشته درباره آثار پزشکی رازی کار کردهاند و کارشان نیز خوب بوده، شادروانان دکتر محمود نجمآبادی و دکتر جلال مصطفوی بودهاند. امروز نیز کارهای دکتر محقق و دکتر طباطبائی شایان ذکر است، با این همه هنوز ما در ابتدای کار هستیم. آثار ترجمه نشده رازی فراوان است و ما به مترجمانی نیاز داریم که هم با پزشکی روز آشنا باشند، هم زبان عربی و پزشکی قدیم را بدانند که متأسفانه یافتن چنین اشخاصی کار بسیار سختی است.
آثار پزشکی رازی به طور کلی شامل همه بیماریهای شناختهشدة روزگارش میشود؛ مانند: حصبه، آبله، طاعون و غیره و حتی رسائلی به رشته تحریر آورده که بحث روز پزشکی ماست؛ مانند رساله کوچکی درباره خوردن میوه قبل یا بعداز غذا. رازی نبوغ خود را به ویژه در پزشکی بالینی نشان داده است. او به هنگام معالجه بیماران با آنها گفتگو میکند، از روی صحبتهای بیمار و نیز علائم بیماری در بدن وی به نتایجی بالینی میرسد، سپس این نتایج را با آنچه پزشکان قدیمی همانند بقراط و جالینوس گفتهاند، مقایسه میکند و میکوشد با بهرهگیری از تجربه خود و نیز نظریات پزشکان قدیمی به علت بیماری پیبرد و داروهای مخصوص آن را تجویز نماید. میخواهم بگویم که رازی پزشک مبتکری بود و به نوشته پزشکان پیش از خود بسنده نمیکرد. از همین رو تأثیر رازی را هم بر پزشکان شرقی همانند ابنسینا و ابنمیمون و هم پزشکان غربی از قرون وسطی تا رُنسانس همانند وسالیوس شاهد هستیم.
در طول تاریخ متأسفانه برخی پزشکان دربند اخلاق نبودهاند. رازی با این مقوله چگونه مواجه میشد؟
بُعد دیگری که باز هم رازی را از برخی پزشکان امروزی متمایز میکند، بعد اخلاقی اوست؛ یعنی این پزشک مسلمان بر پیوستگی اخلاق و پزشکی بسیار پافشاری میکند و این پیوستگی را هم عملاً و هم با نگارش کتاب و رساله نشان میدهد.
امروزه چه در غرب و چه در شرق، بسیاری از پزشکان تنها به درآمد و امور مادّی میاندیشند و حرفه پزشکی اکنون جزو پردرآمدترین حرفهها قرار گرفته است. حال آنکه رازی تنها به معالجه بیماران و رضای خدا میاندیشید. او از بیماران فقیر، اجرت معالجه نمیگرفت و دارویشان را نیز به رایگان میداد. حتی برای آنکه در غیاب پزشک بتوانند معالجه اولیه را انجام دهند، کتاب «طبالفقرا» را تألیف میکند.
اینها را با برخی پزشکان امروزی مقایسه کنید که با دریافت هزینههای سرسامآور از بیماران، آنها یا بستگانشان را گاهی به ورشکستگی میکشانند. به همین دلیل است که پس از رازی میلیونها پزشک در ایران ظهور کردهاند، ولی هیچیک نتوانستهاند جای او را بگیرند.
با این احوال، پزشکی به بزرگی و علوّ طبع رازی، نمیتواند با مذهب بیگانه باشد. پس تکلیف ما با چهره الحادی که از وی ساختهاند، چیست؟آیا به راستی رازی ضد دین بود؟
اگر به پاسخ کوتاه قانع شوید، باید بگویم که رازی نه تنها مسلمان مؤمن و معتقد، بلکه متفکر شیعه بود. به همین دلیل هم مغضوب دشمنان و مورد تخریب و تخطئه آنان قرار گرفت.
این تخریب از سوی فرقه اسماعیله صورت گرفته؛ فرقهای که خود به گواهی تاریخ راه الحاد را پیموده است. اعضای فرقه اسماعیله که برای مقاصد سیاسی خود دین را با فلسفه یونانی آشتی داده بودند، با فریب و نیرنگ مردم عادی را همراه خود میکردند؛ اما وقتی که با متفکرانی همانند رازی مواجه میشدند که نه تنها به عقاید انحرافی ایشان تن درنمیدادند، بلکه به افشای آنان نیز میپرداختند، به ناچار از در تکفیر و ارعاب وارد میشدند. همان روشی که وارثان آنان اکنون در سوریه و عراق درپیش گرفتهاند. به همین دلیل است که رازی را به جهت کتابی که در رد عقاید اسماعیله نوشته، ملحد و ضد دین شمردهاند.
آیا دلایل کافی هم در رد این اتهامات دارید؟
بله، اگر فرصت داشته باشید، میتوانم این مطلب را ریشهای بررسی کنم: حقیقت آن است که شیعیان پس از واقعه خونین کربلا به قیامهای خود علیه خلفای اموی و عباسی و سایر حکام جور ادامه دادند. پاسخ خصم نیز مشت آهنین بود که آنان را یا میکشت، یا آواره شهرها و روستا میکرد.
در این جنگ و گریز بود که کم کم تشیع به یک حزب مخفی مبارز تبدیل گردید که تشکلات خاص خود را داشت. آنان که مبارزه خود را زیرزمینی کرده بودند، برای شناخت یکدیگر از نشانههایی که بیشترشان به توصیه ائمه معصومین وضع گردیده بود،بهره میبردند. برخی از این نشانهها از این قرارند: داشتن انگشترهای فیروزه یا عقیق در دست راست، استفاده از تسبیحهائی که از تربت پاک امام حسین(ع) ساخته میشد، اقامه نمازهای ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا به صورت پیوسته،آوردن حدیثی از ائمه معصومین در آثار قلمی خود، مهاجرت به سرزمینهایی که شیعیان در اکثریت قرار دارند؛ مثلاً ابونصر فارابی فیلسوف بزرگ ایرانی که شیعه بود و در بغداد اقامت داشت، از بیم دشمنانش بغداد را به مقصد سوریه ترک کرد تا بتواند در کنف حمایت امیران شیعه آل حمدان به زندگی علمی خود بپردازد.
دشمنان شیعه تنها به مشت آهنین اکتفا نمیکردند، بلکه اگر میتوانستند، از حربه تکفیر نیز به خوبی سود میجستند و برای از میان بردن حریف، نخست با تهمت او را بدنام و سپس خونش را مباح میکردند. تحریفات و وارونه جلوه دادن حقایق شیعی در طول تاریخ آنچنان گسترده بوده که آثار بعضی از آنها تا کنون نیز بر جای مانده است؛ مثلاً امویان بعد از واقعه خونین کربلا، روز عاشورا را روز عید و شادی و سرور جلوه دادند. برای این کار هم به جعل حدیث پرداختند. ما امروز در بعضی از کشورهای اسلامی مانند مراکش و الجزایر میبینم که مسلمانان با پوشیدن لباسهای خوب، عاشورا را جشن میگیرند و از جنایات یزید در این روز هیچگونه آگاهی ندارند. خوشبختانه در سالهای اخیر بعضی از مبلغان شیعه این مسلمانان مغفول را به اشتباهشان واقف نمودهاند.
دسته دیگری از تحریفات هم با جعل کتاب و رساله صورت گرفته است. دشمنان کتابهایی میساختند و آنها را به بزرگان دین و یا فلاسفه عالیقدری که تمایلات شیعی داشتند، منسوب میکردند. مصداق بارز آن کتاب «طب الرضا» منسوب امام هشتم(ع) است که مطالبش به هیچ وجه با مقام شامخ امام بزرگوار همخوانی ندارد. با این حال با کمال تعجب میبینیم که همین کتاب امروز در بعضی مراکز طب سنتی تدریس میشود و تاکنون نیز هیچ کس آن را مورد نقادی قرار نداده است!
حرف در اینباره بسیار است و ما در اینجا به یک کتاب جعلی دیگر اشاره میکنیم تا با این گونه تحریفها بیشتر آشنا شوید. این کتاب «حفظ البدن» نام دارد که ظاهراً مربوط به پزشکی و منسوب به فخرالدین رازی است. باید در اینجا اشاره کنم که فخر رازی نه تنها پزشک نبود، بلکه فقیهی متعصب و متکلم و مفسر قرآن بود که تفسیرش شهرت جهانی دارد؛ اما میبینیم که کتاب حفظ البدن بخش عمدهاش در ستایش شرابخواری و تشریح انواع و اقسام نوشابههای الکلی است و این گونه آغاز میشود: «بباید دانستن که منفعت مردم در شراب خوردن دو قسم است: یکی از آنکه تعلق به صفای روح دارد؛ دوم آنکه تعلق به قوت تن...» خوب توجه کنید که چگونه دشمنان توانستهاند از یک فقیه متشرع، شرابخواری قهار بسازند! این کتاب جعلی با این خصوصیت ضد اسلامی خود توسط دو مصحح در دو نهاد فرهنگی با تیراژ بالا چاپ میشود، بدون آنکه مصححان و ناشران شکی در اصالتش بنمایند!
اینها را از این جهت گفتم تا بدانید اگر به دانشمند بزرگی چون رازی تهمت کفر و الحاد زده میشود و این تهمت سالها باقی میماند، نباید شگفت زده شویم. حال به سراغ موضوع اصلی یعنی اتهامات کفر و الحاد رازی میرویم. قبلاً ادعا کردیم که رازی یک متفکر شیعی است، دلایل ما از قرار زیر است:
1ـ تولد رازی مقارن با وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری میباشد. این شهر به برکت وجود این امامزاده و یارانش صورت یک شهر شیعی را گرفته بود.
2ـ نشو و نما و تحصیلات اولیه رازی در همین شهر و نزد علمای شیعه سپری شد.
3ـ او نزد یکی از علمای عالیقدر شعیه به نام ابوزید بلخی به شاگردی پرداخت
4ـ رازی نه تنها پزشک و کیمیاگر معروف زمانه بود، بلکه در فقه و کلام نیز تبحر داشت و کتابهایی تحت عناوین «در اثبات امامت»، «در جدایی روح از جسم»، «در اثبات معاد» و غیره نگاشت. این آثار از چنان اعتباری برخوردار بودند که فقیهی شیعی به نام ابوالمعالی علوی بلخی، رازی را با لقب «امام» مورد تمجید قرار میدهد؛ لقبی که مختص فقهای عالیقدر و پیشوایان مذهبی است.
5ـ پیش از این گفتیم که شیعیان در هنگام خفقان برای شناساندن مذهب خود، گاهی حدیثی از ائمه معصومین را در آثار قلمی خود میآورند. رازی همین کار را در همه آثار خود کرده و حدیثی از امام صادق(ع) را در آخر همه کتابها و رسایل خود آورده است. این حدیث که در همه کتب معتبر شیعی آمده چنین است:
کسی که بگوید الحمدلله کما هواهله، فرشتگان آسمان نمیتوانند آن را بنویسند؛ زیرا ثوابش را نمیدانند»؛ یعنی تنها خدا ثواب عظیم آن را میداند. حال اگر آثار رازی را ـ چه آنها که به پزشکی مربوط است، یا به علوم دیگرـ از نظر بگذرانیم، مشاهده میکنیم که در انتهای همه آنها عبارت: «الحمدلله کما هو اهله» مندرج است.
6ـ رازی مدت درازی از عمرش را در بغداد سپری کرد و با آنکه در آنجا از شهرت و اعتبار علمی خوبی برخوردار بود، همانند فارابی بغداد را به قصد ری ترک کرد تا در دیار شیعیان باقی عمر خود را سپری کند. همه این موارد بیانگر مذهب اوست.
با این حال توصیفی که شما کردید، چگونه وی در دام تهمت کفر و الحاد گرفتار شد؟
تهمت کفر و الحاد به رازی از سوی ابوحاتم رازی و ناصرخسرو که هر دو از دعاه اسماعیلی بودند، داده شده است. علت این امر نیز کینهای است که آنان از کتاب «فی الرد علی الکیال فی الامه» متفکر ری به دل داشتند؛ زیرا رازی در این کتاب اندیشه منحرفانه آنان را به چالش کشیده بود.
ابوحاتم رازی در کتاب اعلام النبوه، خود گزارش مناظره خود را با یک ملحد یه تعبیر خودش میدهد، بیآنکه در همه کتاب نامی از این ملحد برد. حمیدالدین کرمانی یکی دیگر از متفکران اسماعیله در کتاب «الاقوال الذهبیه» معتقد است که ملحد مورد بحث ابوحاتم همانا محمدبن زکریای رازی است.
استاد مرتضی مطهری وجود چنین مناظرهای را زیر سؤال برده و نوشته است: محال است مناظرات رازی با ابوحاتم در منزل یکی از بزرگان و در حضور اکابر و بزرگان شهر پیرامون ابطال نبوت باشد و او همه مذاهب را باطل اعلام کند و در عین حال در کمال احترام زندگی نماید.
از این مناظره واهی که بگذریم، هیچ یک از دو کتابی که دشمنان رازی وی را به نگارش آنها متهم کردهاند، تاکنون به دست نیامده است، وانگهی دُعاه اسماعیلی رازی را به ستایش عمل در مقابل وحی متهم کردهاند. در آثار موجود رازی هیچ مطلبی که دال بر نفی نبوت باشد، پیدا نشده است؛ اما در کتاب «طب روحانی» وی مطالبی در ستایش عقل آدمی وجود دارد. این مطالب نه تنها نمیتواند نشانه کفر باشد، بلکه دلیلی بر دین باوری وی نیز هست؛ چرا که دین مبین اسلام مسلمانان را به تعقل دعوت میکند. گذشته از آن، حدیثی از امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد دایر بر اینکه خداوند دو حجت یا راهنما برای انسان در زندگی دنیوی قرار داده است: حجت درونی که عقل است و حجت بیرونی که وحی است.بنابراین مشاهده میکنیم که اتهامات وارده بر رازی چقدر سخیف و بی پایه است؛ اما فرقههای انحرافی که اساس کار خود را بر اطاعت کورکورانه نهادهاند، با عقلگرایی میانه چندانی ندارند از همین رو حسن صباح از سران اسماعیله گفته است: «خداشناسی به عقل و نظر نیست و به تعلیم امام است.» بنابراین ما هیچ سندی از رازی در نفی نبوت در دست نداریم.
افزون بر اینکه ابن ندیم عنوان درست یکی از کتابهای منسوب به او را چنین ذکر کرده است: کتاب «فیها یرد به اظهار ما یدعی من عیوب الانبیاء»؛ یعنی درست عکس چیزی که به او منسوب کردهاند. ابن ابی اصبعه نیز در کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطبا»، کتابهای الحادی منسوب به رازی را جعلی دانسته و سرسختانه از فیلسوف بزرگ ری دفاع کرده است. از معاصران ما استاد مرتضی مطهری است که رازی را قربانی توطئه دشمنانش دانسته، و اتهامات وارد بر او را مردود شمرده است.
لطفا درباره سخنرانان همایش هم توضیح بدهید.
ما تلاش کردیم از همه متخصصان رازی در این همایش استفاده کنیم و حدود ده سخنران اصلی داریم. البته میتوانستیم بیشتر از این سخنرانی داشته باشیم، ولی به دلایلی این کار را نکردیم؛ چرا که میخواهیم اولاً سخنرانان حرف تازهای برای گفتن داشته باشند، ثانیاً رازی را چنان که هست، بشناسانند نه آنکه فردی معرفی کنند که ساخته و پرداخته دشمنان است. سخنرانان اصلی ما عبارتند از: دکتر مهدی محقق، دکتر محمود طباطبائی، دکتر محمدهادی اصفهانی، دکتر پرویز سلمانی، دکتر مجدالدین کیوانی، دکتر احسان مقدس، دکتر فرزانه غفاری، دکتر ناصر کنعانی، دکتر گیل تیلور، عدهای نیز قرار است مقاله بدهند که یکی از آنها خانم روزا پیرو (Roza Piro) از استادان دانشگاه ایتالیا میباشد.
روزنامه اطلاعات- شماره: 26026