۱۶۴) "وارثان اسرار هزارساله"
پژوهشی درباره آرای اخوان الصفا درحکمت هنر و زیبایی
آنچه می خوانید فصل هشتم کتاب درحال انتشار هندسه خیال و زیبایی (پژوهشی در باره آرای اخوان الصفا در حکمت هنر و زیبایی) نشر فرهنگستان هنر است که توسط مولف دراختیار روزنامه «ایران» قرار گرفته است.
الف: فلسفه اسلامی در آغاز شکل گیری خود، تحت تاثیر فلسفه یونان بوده است. آثار اولین فیلسوف در جهان اسلام یعنی ابواسحاق کندی و تداوم آن تا صدرای شیرازی این معنا را به خوبی نشان می دهد. لکن جایگاه یونان در فلسفه اسلامی صرفاً «آغاز» راه است و نه متن و غایت آن.
ب: هنگامی که سخن از فلسفه یا حکمت یونان، پیش از ورود به جهان اسلام، می رود، ذهن ناخودآگاه بنا به وحدت موضوعی مستتر در این عنوان، فلسفه ای متحد و هماهنگ در خود تصور می کند اما این تصور، مشکوک و بشدت قابل تردید و انکار است.
ج: یونان در عین این که فیثاغوریانی دارد که در مرز اسطوره و فلسفه ایستاده و بشدت وامدار مصر، ایران و بین النهرین هستند؛ درعین حال اسطوره هایی چون میوزها و آپولون نیز دارد. علاوه بر اینها دارای دوستدار دانشی شوریده چون سقراط، دیالکتسین ذوق مشربی چون افلاطون و خردگرایی بزرگ چون ارسطو است. بر این فهرست بیفزایید اپیکوریان، رواقیون، کلبیون، فلاسفه مکتب اسکندرانی و البته نوافلاطونیانی بزرگ چون فلوطین را، همو که میراث بر و نقطه تلاقی اندیشه های «دینی» است که هنوز ظهور ننموده (اسلام) و مسیحیتی که هنوز هویت تئولوژیکی نیافته و تا ظهور آگوستینش که مسیح و فلوطین را آشتی دهد مدت زمانی باقی مانده است. اما هنوز تمامی حکمت یونان این نیست، هرمسیان نیز هستند جریانی رازگونه و بسیار نیرومند که در ناحیه نصیبین و حران (که فلسفه با نهضت ترجمه از آنجا وارد جهان اسلامی می شود) حضوری شگفت انگیز داشته است.
د: فلوطین، چنان که گفتیم، نقطه تلاقی مهمی میان اندیشه های دینی است. علاوه بر او، از جمله لطیف ترین دلایل ظهور این کثرت در قالبی وحدت وار، خطای ظریفی است که نهضت ترجمه در تمدن اسلامی مرتکب شد و طی آن نام ارسطو را بر تارک تاسوعات نهاد تا جریان قدرتمند نوافلاطونی شوریده ای چون فلوطین به خرد ارسطویی پیوند خورد و سبب حیرت اندیشمند بزرگی چون صدرای شیرازی شود که چگونه ارسطوی سیاست با ارسطوی تاسوعات اینقدر تفاوت دارد.
هـ : مبتنی بر آنچه گفتیم، ظهور فلسفه در جهان اسلام سه جریان ایجاد کرد:
اول، جریانی که در تبویب، روش و تحقیق، یونانی و البته دارای ابداعات و ابتکاراتی نو و جدید است. این جریان با کِندی شروع می شود و با فارابی و ابن سینا به اوج می رسد.
دوم، جریانی کاملاً کلامی که سبب ظهور فرقه های متعددی در جهان اسلام همچون اشاعره، معتزلی و جریان نیرومند شیعی می شود؛ جریانی که با استدلال به دنبال اثبات معانی شریعت بود.
سوم، جریانی که درعین این که شیدای برخی زیبایی های پنهان و آشکار حکمت و فلسفه یونانی به معنای اعم خود است، در عین حال پیرو و مرید تعالیم اسلامی نیز هست. اگر در متن جریان اول کسانی چون فارابی جمع بین رای الحکیمین را جست وجو می کنند، در طی جریان سوم، حِکم لطیف یونانی که بیشتر در آرای فیثاغوریان، هرمسیان، افلاطون و فلوطین ظهور دارد در هم آمیخته می شوند. اخوان الصفا سرآمد این جریانند.
و: اخوان الصفا جریان حکمی و فلسفی شیعی است. در برخی مبانی با اسماعیلیه، قرامطه و فاطمیان مشترک است، لیک بسیار متمایز و تا حدودی منحصربه فرد. بنا به شیعی بودن، عقل را سروری بخشیده و حاکمیت داده اند، قرآن در میانشان حاکم بلامنازع است و احادیث، مستندات و مویداتی اطمینان بخش و الهام بخش از برای عقل اند.
ز: اتهام التقاطی بودن این جریان پذیرفتنی و مقبول نیست زیرا با این که اندیشه های یونانی، ایرانی، هندی، سریانی، عبری و حتی مسیحی در متن آثار آنان موجود است، هرگز اندیشه اسلامی به نفع منابع فوق الذکر رنگ نباخته و مقلوب و مغلوب نشده است، بلکه به یک عبارت می توان گفت تمامی مبانی مقبول آنان در نزد اخوان، قرائتی کاملاً اسلامی یافته اند.
ح: تاثیر آرای اخوان بر جریان های فکری و حکمی قرون بعد کاملاً مشهود و تقریباً بی نظیر است، گرچه به دلیل انتساب آنان به جریان های فکری باطنیه، قرامطه، اسماعیلیه و بدنامی این جریانها تقریباً در اکثر موارد به این تاثیر و مرجعیت معنوی اشاره یا تصریح نشده است.
ط: از دید این پژوهش تفاوت هایی کلی و اساسی مابین جریان هایی چون اسماعیلیه، باطنیه، فاطمیون، قرامطه و اخوان وجود دارد. گرچه همه این فِرق در تشیع (بعضاً هفت امامی) و برخی عقاید (چون مفهوم امام) مشترک اند، اما بین آرای به شدت خردگرا و نیز صادقانه اخوان با آرای دیگر فِرقی که ذکر کردیم؛ تفاوتی کاملاً مشهود وجود دارد. قرائت رسائل و جامعه و بررسی تطبیقی آرای اخوان با دیگر فِرق فوق الذکر به سهولت این معنا را اثبات می کند.
ی: نظام فکری اخوان انسجام گرا و به شدت وحدت محور است، گرچه برخی منتقدان، رسائل را حاوی موضوعاتی پراکنده می دانند، شکی نیست که این پراکندگی در غایت، رو به سوی وحدت دارد. در این نظام تمامی اجزا در نسبتی تام و تمام با هم تعریف شده و هویت یافته اند. هستی محصول فیض حضرت حق تعالی است که در سلسله مراتبی متعالی از نقطه وحدت تا تای تمتِ کثرت ظهور می یابد. تمامی اجزا و افعال عالم امکان، در این نظام طولی، مرتبط با دیگر اجزا و ارکان عالی تر از خویش اند. در این عرصه، صناعت که امری متاثر از نفوس جزئیه بشری است (و به این معنا نقطه مقابل طبیعت است) در دو بُعد علمی و عملی محصول تابش صور نفسی بر مواد خارجی است.
ک: اخوان در مبانی نظری هنر، تحت تاثیر نگره های نوافلاطونی قرار دارند. مفهوم و معنای رایج صناعت که در ذهن و زبان آنها همان تخنه یونانی است، نشان می دهد آنان این رای یونانی را کاملاً پذیرفته و بدان معنایی عام داده اند. شدت این عامیت به گونه ای است که تمامی ظهورات صناعی بشر، اعم از علمی و عملی را شامل می شود. از دید آنان، تفکر صناعت است، در عین حال آهنگری نیز هم. همچنین از دید آنان نقاشی و موسیقی و صناعاتی از این قبیل که امروزه کاملاً هنری اند، جزو صناعات محسوب می شوند.
ل: این حکما با دید جامعه شناسانه و عمیق خود، مبانی نظری مهم و جالبی برای نقاشی و موسیقی ذکر کرده اند. از دید آنان، هر دوی این صناعات محاکات هستند لکن به دلیل اعتقاد به نظام طولی مراتب در آفرینش و نیز این اصل که هر صناعتی بازتاب صناعت معنوی تری از عوالم فوقانی است تمامی صناعات و هنرها کاملاً و بالذات دارای وجوه روحانی و معنوی اند. در این میان، موسیقی از این رو که بازتاب گردش افلاک و ندای ملائکه روحانی آسمانی است شرافت بیشتری دارد.
م: این معنویت و روحانیتِ صناعات، الزام می کند آموزش آنها بر اساس مراتب معنوی و سلوک روحانی باشد. تلاش اخوان برای تربیت نوآموزان و مریدان براساس شرایط و مراحلی که در متن تحقیق ذکر گردید، بنیان اصلی ظهور انجمن های فتوت و اخوت و تدوین فتوت نامه ها به عنوان اصلی ترین برهان نسبت میان حکمت و صناعت یا فن و فتوت در تمدن اسلامی گردید.
ن: با استناد به نگره وحدت نگر اخوان، بویژه تقسیماتی که از صنایع به عمل آورده اند و نیز با توجه به موضوعات 52 رساله که از دیدگاه اخوان کاملاً با هم مرتبط و متحدند و هنر و صناعت نیز ازجمله این موضوعات است، می توان اظهار داشت رویکرد آنان به هنر، کاملاً حکمی و فلسفی است. فلسفه در قاموس آنان، بیانگر علوم دقیق و عمیق بشری در راستای تشبه به خداوند و حکمت به معنای علم همراه با تهذیب و تزکیه است.
س: اخوان در زیبایی، نگره ای کاملاً هندسی دارند. آنان زیبایی را حضور تناسب، تعادل و توازن در تمامیت اجزای یک امر مرکب می دانند. این تعریف با آن که ریشه در حکمت یونان دارد، با رویکرد اخوان هویتی کاملاً قرآنی می یابد. مفهوم «قدر» در رسائل و جامعه، عقبه نظری زیبایی در اندیشه اخوان و تمدن اسلامی است.
ع: پیوند عمیق و دقیق حکمت علمی و عملی در اندیشه اخوان مهمترین حلقه اتصال میان حکمت و صناعت و فن و فتوت در تمدن اسلامی شد. بی شک آنان در این عرصه، پیشرو و بنیان گذارند.
ف: این رساله با نیت تبیین آغازین نگرشهای نظری به هنر و صناعت در تمدن اسلامی و نیز کشف مبانی تاریخی و روشمند نظریه های سنت گرایان پیرامون هنر و معماری اسلامی به رشته تحریر درآمد. نظریاتی حکیمانه و همچون اخوان الصفا وحدت گرایانه که البته از سوی منتقدانی سخت، مورد نقد و نفی است.
1ـ این امر درباره فلسفه ایران چندان صدق نمی کند، اما در مورد مصر و بین النهرین کمتر کسی تردید کرده است.
2ـ فیلوسوفس. چنان که می دانیم سقراط خود را فیلوسوفس یعنی دوستدار دانش می دانست. کلمه فیلسوف از همین ترکیب اخذ شده است.
3ـ تفاوت جریان اول و سوم، به تقدم یا تاخر جایگاه شریعت در تفسیرهای عقلی شان بازمی گردد. در جریان اول، نیتی آشکار برای اتحاد شریعت و فلسفه وجود ندارد، اما جریان سوم بر تارک خویش چنین نشانده است: «انما جمعنا بین الفلسفه و الشریعه»، طبیعی است که نتایج این دو رویکرد یکسان نیست، گرچه به هم شبیه است.
4ـ گرچه تلفیق شدن ایده ها با هم و نیز ترجمه معنوی متون مختلف به یکدیگر در رسائل آنان آشکار است.
5ـ قرائت رسائل و جامعه این پراکندگی و تکرار را به عینه عیان می کند، شاید بدان دلیل که این متون را چند نفر نگاشته و مصنفان ناخواسته مطالب همدیگر را تکرار کرده اند.
منبع: روزنامه ایران؛ 6 بهمنماه 1388
۱۹۱۱